معرفی وبلاگ
بسمه تعالی با تقدیم سلام و احترام: با کمک و یاری پروردگار وبلاگی با موضوعات متنوع در نظر داریم که ان شا الله بتوانیم ضمن جلب رضایت پروردگار رضایت شما بزرگواران را جلب نماییم .
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 9428
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
لطفا براي دريافت فايل بر روي لينك كليد كنيد .





چهارشنبه 1393/3/7 18:57

خواهرانم حجاب تيغ شماست
تيغ خود را ز كف ميندازيد
شرف زن به حفظ عصمت اوست
خويش را از شرف ميندازيد

در خيابان چهره آرايش مكن
از جوانان سلب آسايش مكن

زلف خود از روسري بيرون مريز
در مسير چشم ها افسون مريز

ياد كن از آتش روز معاد
طره گيسو مده در دست باد

خواهرم ديگر تو كوچك نيستي
فاش تر گويم عروسك نيستي

خواهرم اي دختر ايران زمين
يك نظر اشك شهيدان را ببين

خواهر من اين لباس تنگ چيست
پوشش چسبان رنگارنگ چيست

خواهرم اين قدر لجبازي نكن
با اصول شرع لجبازي نكن

در امور خويش سرگردان مشو
نوعروس چشم نامردان مشو

پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
شير در خانه و در كوچه و برزن باشد

پدرم گفت كه اي دخت نكو بنيادم 
زلف بر باد نده تا ندهي بر بادم

هدف دشمن سنگ افكن پيشاني ماست
كسب جمعيتش از زلف پريشاني ماست

پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پيداست
و زن مومنه از طرز حجابش پيداست


دسته ها :
چهارشنبه 1393/2/3 20:38

در قرآن مجيد بيش از ده آيه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد. 
يكي از اين آيات، آيه 59 سوره احزاب است:« يا ايهاالنبي قل لازواجك و بناتك و نساءالمومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين و كان الله غفورا رحيما» (اي پيامبر، به زنان و دخترانت و نيز به زنان مومنين بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذيت قرار نگيرند. و خداوند بخشنده مهربان است.) ...


دسته ها :
چهارشنبه 1393/2/3 20:36

روز قيامت بود. همه فرشتگان در بارگاه خداي بزرگ حاضر شده بودند. روزي پر ابهت. صفوف فرشتگان، دفتر اعمال و درجه بزرگان! هر كس به پيش مي آيد و در حضور عدل الهي، ارزش و قدر خود را مي نماياند... و به فراخور شان و ارزش خود در جايي نزديك يا دور مستقر مي شد... همه اشياء نباتات، انسان ها و عقول مجرده به پيش مي آمدند و ارزش خويش را عرضه مي كردند. مورچه آمد از پشتكار خود گفت و در جايي نشست. پرنده آمد، از زيبايي خود گفت از نغمه هاي دلنشين خود سرود و در جايي مستقر شد. سگ آمد از وفاي خود گفت و گربه آمد از هوش و منش خود گفت. غزال آمد از زيبايي چشم و پوست خود گفت. خروس آمد از زيبايي تاج و يال و كوپال خود گفت. طاووس آمد از زيبايي پرهاي خود گفت. شير آمد از قدرت و سرپنجه خود گفت... هر كس در شان خود گفت و در هر مكاني مستقر شد. گل آمد از زيبايي و بوي مست كننده خود شمه اي گفت. درخت آمد و از سايه خود و ميوه هاي خود گفت. گندم آمد از خدمت بزرگ خود به بشريت گفت... هر كس شان خود بگفت و در جاي خود نشست. انسان ها آمدند، آدم آمد، حوا آمد و از گذشته هاي دور و دراز قصه ها گفتند. لذت اوليه را برشمردند و به خطاي اوليه اعتراف كردند خداي را سجده نمودند و در جاي خود قرار گرفتند. آدم هاي ديگر آمدند، آدم هاي ديگر آمدند، نوح آمد از داستان عجيب خود گفت، از ايمان، اراده، استقامت، مبارزه با ظلم و فساد و تاريخ افسانه اي خود گفت. ابراهيم آمد، از يادگاري هاي دوره خود سخن گفت، چگونه به بتكده شد و بت ها را شكست، چگونه به زندان افتاد و چطور به درون آتش فرو افتاد و چطور آتش بر او گلستان شد.موسي آمد، داستان هجرت و فرار خود را نقل كرد، و از بي وفايي قوم خود و رنج ها و دردهاي خود سخن راند. عيسي مسيح آمد، از عشق و محبت سخن گفت، از قربان شدن خويش ياد كرد. محمد- صلي ا... عليه و آله و سلم- آمد، از رسالت بزرگ خود براي بشريت سخن راند، علي- عليه السلام- آمد، همه آمدند و گفتند و در جاي خود نشستند. فرشتگان آمدند، هر يك از عبادات و تقرب خود سخن گفتند و در جاي خود نشستند. چه دنيايي بود و چه غوغايي، چه هيجاني، چه نظمي، چه وسعتي و چه قانوني. آن گاه عقل آمد، از درخشش آن چشم ها خيره شد، از ابهت آن مغزها به خضوع درآمدند. پديده عقل، تمام مصانع آن از علم و صنعت و تمام احتياجات بشري و دانش و غيره او را سجده كردند، عقل همچون خورشيد تابان، در وسط عالم بر كسي اعلايي فرو نشست. مدتي گذشت، سكوت بر همه جا مستولي شد، نسيم ملايمي از رايحه بهشتي وزيدن گرفت، ترانه هاي دلنشين فضا را پر كرد و همه موجودات به زبان خود خداي را تسبيح كردند. باز هم مدتي گذشت، ندايي از جانب خداي، عالي ترين پديده خلقت را بشارت داد، همه ساكت شدند، ولوله افتاد، نوري از جانب خداي تجلي كرد و دل همچون فرستاده خاص خداي بر زمين نازل شد. همه او را سجده كردند جز عقل كه ادعاي برتري نمود! عقل از برتري خود سخن گفت. روزگاري را برشمرد كه انسان ها چون حيوانات در جنگل ها، كوه ها و غارها زندگي مي كردند و او آتش را به بشر ياد داد. چرخ را براي نقل اشياي سنگين در اختيار بشر گذاشت، آهن را كشف كرد، وسايل زندگي را مهيا نمود، آسمان ها را تسخير كرد تا به اعماق درياها فرو رفت. از گذشته هاي دور خبر داد و آينده هاي مبهم را پيش بيني كرد و خلاصه انسان را بر طبيعت برتري بخشيد. عقل گفت كه ميليون ها پديده و اثر از خود به جاي گذاشته است و در اين مورد چه كسي مي تواند با او برابري كند؟ يك بار رعد و برق شد، زمين به لرزه درآمدند، ندايي از جانب خداي نازل شد و به عقل نهيب زد كه ساكت شو و گفت كه تمام خلقت را فقط به خاطر او خلق كردم. اگر دل را از جهان بگيرم، زندگي و حيات خاموش مي شود، اگر عشق را از جهان بردارم، تمام ذرات وجود متلاشي مي گردد، اگر دل و عشق نبود، بشر چگونه زيبايي را حس مي كرد؟ چگونه عظمت آسمان ها را درك مي نمود؟ چگونه راز و نياز ستارگان را در دل شب مي شنيد؟ چگونه به وراي خلقت پي مي برد و خالق كل را در مي يافت؟ همه در جاي خود قرار گرفتند و عقل شرمنده بر كرسي خود نشست و دل چون چتري از نور، بر سر تمام موجودات عالم خلقت، به نام اولين تجلي خداي بزرگ قرار گرفت. از آن پس، دل فقط مامن خداي بزرگ شد و عشق يعني پديده آن، هدف حيات گرديد. دل،تنها نردباني است كه آدمي را به آسمان ها مي رساند و تنها وسيله ايست كه خدا را درمي يابد. ستاره افتخاري است كه بر فرق خلقت مي درخشد. خورشيد تاباني است كه ظلمت كده جهان را روشن مي كند و آدمي را به خدا مي رساند.دل، روح و عصاره حيات است كه بدون آن زندگي مفهوم ندارد. عشق، غايت آرزوي انسان است. بقيه زندگي فقط محملي براي تجلي عشق است.

دسته ها :
چهارشنبه 1392/12/7 3:1

آيه‌ي 255 سوره بقره به آيت الكرسي1 معروف است كه در اين نوشتار به تشريح آن مي‌پردازيم:

«اللهُ لا اِلهَ الا هُو الحَيُّ القَيوم» خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپادارنده است

دسته ها :
چهارشنبه 1392/12/7 2:45
امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند :

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود :

اباالحسن ! ماه رمضان نزديك شده است ؛ قبل از افطار دعا كن ؛

جهت مشاهده متن دعا به ادامه مطلب مراجه نمائيد . ياحق
دسته ها :
شنبه 1391/5/7 14:8
X